پاسخ: در ابتدا بايد بگويم كه آنچه در ميان مسلمانان معروف بوده «جلباب» بوده است. در تفسير آيه 59 سوره احزاب كه ترجمه آن اين است: «اي پيامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو كه خويشتن را به جلباب فروپوشند، اين كار براي آنكه آنها [به عفت و حيا] شناخته شوند تا از تعرض آزار نكشند، بهتر است...»، برخي جلباب را به چادر معنا كردهاند و برخي هم كه ديدگاه متفاوتي داشتند آن را نوعي روسري بزرگ دانستهاند، حتي برخي در توضيح نفي چادر، جلباب را فقط به زنان پيامبر نسبت دادهاند. شهيد مطهّري در توصيف جلباب ميگويد: «جامه گشادي است كه از روسري بزرگتر و از عبا كوچكتر است و يا پيراهن و جامه گشاد و بزرگي است از ملحفه (ملافه يا روپوش). بزرگي آن همانند چادر است كه زنان به وسيله آن صورت و گردن و جامههاي خود را ميپوشانند».[1]
در مورد حجاب حضرت زهرا(س) ابن شهر آشوب و قطب راوندى روايت كرده اند كه :
روزى حضرت على عليه السلام كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه عليها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت . به هنگام شب ، زن مرد يهودى وقتى كه وارد حجره شد نورى از آن چادر مشاهده كرد كه تمام حجره ر روشن كره بود. زن وقتى كه آن حالت عجيب را ديد نزد شوهرش رفت و آنچه ديده بود نقل كرد. شوهرش از شنيدن آن حالت تعجب كرد. (چون فراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه عليها السلام در خانه اوست ) پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد كه نور از چادر حضرت فاطمه عليها السلام آن بانوى عصمت است كه مانند بدر منير خانه را روشن كرده است . يهودى از مشاهده اين حالت تعجبش زيادتر شد. پس آن دو به خانه خويشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند كه همگى آنها از بركت شعاع (نور) چادر فاطمه عليها السلام به نور اسلام منور گرديدند.[2]
همچنين از سلمان فارسي نقل كرده اند كه گفت: روزى حضرت فاطمه عليهم السلام را ديدم كه چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ايران و روم بر كرسيهاى طلايى مى نشينند و پارچه هاى زر بافت به تن مى كنند و اين دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قيمت بر سر دارد و نه لباسهاى زيبا فاطمه عليه اسلام پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زينتى و تختهاى طلايى را براى ما، در روز قيامت ذخيره كرده است .
حضرت سپس به خدمت پدر گراميش رفت و شگفتى سلمان را مطرح كرد و گفت : اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدايى كه تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابيم و بالش ما چرمى است كه از ليف خرما پر شده است.[3]
اما به طور كلي و از ديدگاه فقهي بايد بگويم كه حجاب منحصر در چادر و حتى مانتو خاصي نيست، بلكه هر لباسى كه غير از وجه و كفين (دستها تا مچ) را بپوشاند وموجب تحريك و جلب توجه نامحرم نگردد كافى است. بايد توجه داشت همانطور كه بقيه واجبات داراى مراتب مختلفى مىباشند حجاب نيز داراى مراتب خوب، متوسط و خوبتر است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب مىگردد.
حجاب و پوشش پيش از اسلام، در ميان برخى از ملّتها - از جمله ايران باستان و قوم يهود و شايد در هند - مطرح و از آنچه كه در قانون اسلام آمده، سختتر بوده است[4]. اما به طور كلي فلسفه حجاب نوعي اعلام و هشدار دورباش در برابر نامحرم است، تا بدينوسيله حرمت زن و عفت و سلامت معنوي جامعه تضمين شود. ازاينرو هر چه پوشش زن متينتر و با وقار بيشتر باشد بهتر است. با توجه به اين مسأله روشن ميشود كه حجاب برتر هم در حد پوشش و هم كيفيت آن و هم از نظر رنگ مهم است. افزون بر آن وقار رفتاري زن و توجه به عرف جامعه نيز در اين رابطه بسيار مؤثر و مفيد است.
اكنون به خوبي روشن است كه چادر زن با طريق پوشش متين و به ويژه با رنگ مشكي و سلوك موقرانه زن قويترين اعلام دورباش و تأمينكننده حقيقي فلسفه حجاب ميباشد. حد مستحب آن هر شكلي است كه اين پوشش به سبك متينتر و سنگينتري رعايت گردد. اما در مورد نوع چادر كه عربي يا قجري و .. باشد شما مي توانيد بر اساس عرف جامعه چادر مناسب را انتخاب كنيد. به عبارت ديگر عربي، قجري و ... بودن در اين مورد اهميت ندارد بلكه آنچه مهم است نوع عرف زنان محجبه يك جامعه است.
[1] عبديائي، نرجس، چادر و تأثيرات سياسي- اجتماعي آن در فرهنگ شيعيان ايران، بانوان شيعه » شماره 10، ص10
[2] مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 387 ؛ الخرائج راوندى ج 2 ص 537
[3] فرهنگ سخنان فاطمه زهرا: ص 139.
[4] مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 21.