ورود به حساب کاربری

نام کاربری *
رمز عبور *
مرا به خاطر بسپار.

ایجاد یک حساب کاربری

پر کردن فیلدهایی که با ستاره (*) نشانه گذاری شده ضروری است.
نام *
نام کاربری *
رمز عبور *
تکرار رمز عبور *
ایمیل *
تکرار ایمیل *

حجاب و عفاف

حجاب و عفاف

پوشش در ايران

امتیاز کاربران
ضعیفعالی 

پوشاک از نيازهاي اوليه و اساسي بشر محسوب ميشود و بر اساس شرايط زماني، سياسي، اجتماعي، ديني، قومي و قبيله اي و عوامل متعدد ديگر همواره دستخوش تغيير قرار گرفته و در حال تحول است. بررسي تحول پوشاک نه تنها از نظر تاريخ و هنر قابل اهميت است، بلکه از ديد جامعه شناسي و فهم روانشناسي ملت ها نيز بسيار شايان دقت و توجه است.         


پوشاک و سير تحول آن در نظام اجتماعي ايران را مي توان از جنبه هاي مختلفي بررسي کرد، از جمله:       
1. توصيف شکل و ظاهر لباس ها در دوره هاي مختلف تاريخ و پيدايش يا بر افتادن سبکي خاص از پوشاک در ميان اقوام و حکومت هاي گوناگون ايراني.  
2. تأثير محيط در شکل دهي به ظاهر و جنس پوشاک، از قبيل محيط هاي کوهستاني يا جلگه اي، آب و هواي سرد و خشک يا گرم و مرطوب، که در جغرافياي ايران زياد به چشم مي خورند.         
3. نقش طبقات اجماعي و به طبع مشاغل و وظايف وابسته به آن ها در شکل دهي به پوشاک، چنان که لباس جنگجويان، درباريان، روحانيان، و پيشه وران از شرايط خاص وضع طبقاتي آن ها تأثير ميگرفته است.
4. نقش مراسم سنتي و فرهنگي نظير مناسک مذهبي، جشن ها و سوگواري ها در انتخاب نوع و شکل، و حتي رنگ پوشاک.        
5. نقش داد و ستد هاي بين المللي خاصه در پي جنگ و ستيزها در اقتباس سبک هاي بيگانه پوشاک و يا صدور اسلوب بومي پوشاک به ديگران. در تاريخ پر کشمکش ايران، تأثير اين عامل کم نبوده است.   

ايلام
پيش از آنکه فرهنگ و تمدن آريايي در ايران زمين کنوني به دوران شکفتگي خود برسد، در هزاره سوم پيش از ميلاد، در بخش جنوبي و جنوب غربي ايران که دامنه اش تا کرانه هاي دشت لوت و کوير مرکزي نيز ميرسيده است، مردمي با فرهنگ و تمدن خاص زندگي ميکردند که اينک آنان را "ايلامي" مينامند. از آماري که اين مردم بر جاي گذاشته اند، چنين بر مي آيد که به پيشرفت هاي بزرگي نائل آمده و شهري مانند "شوش" بنياد نهاده اند که به علت کهنسالي، ماد شهرهاي جهان به شمار مي آيد.
درباره جنس و چگونگي دوخت جامه اين بانوان و جامه تنديسه هاي ديگري که از بزرگان و ملکه هاي ايلامي به دست آمده، عقايد گوناگون اظهار شده است. برخي با توجه به نقش و شيارهاي پشم گونه اي که بر روي جامه ها ديده مي شود آن ها را از جنس پوست و کساني آن ها را از جنس ديگر ولي تقليد از پوست و گروهي آن را از برگ يا الياف گياهان مي دانند.

 

 

 

مجسمه هاي گِلي و گِل پخته که در دوره هاي باستاني همراه با اجساد مردگان دفن مي شدند ما را با کلاه ها و زيورها و جامه هاي زنانه بسيار متنوعي آشنا مي شازند که مي توانند از جمله مدارک مستند در اين زمينه در هزاره هاي اول و دوم پيش از ميلاد باشند.

 

 

بهترين و قابل استفاده ترين نمونه نقش جامه بانوان مادي، بر روي جعبه اي سيمين، که از گنجينه جيحون به دست آمده و در موزه بريتانياست ديده مي شود، و به طور کلي از اين طرح ها و نقش ها پيداست که بانوان مادي جامه هاي بلند و چين دار با آستين هاي فراخ مي پوشيده اند و زيورهاي سيمين و زرين بر خود مي بسته اند .

 

 

 

مادها و پارس ها چنان با هم قرابت و آميختگي داشته اند که گاه تمايز بين آن ها مشکل مي گردد. آنچه مسلم است لباس منسوب به مادها دوختي ساده تر داشته و از الگويي نسبتاً تنگ و چسبان پيروي مي کرده. برعکس، لباس پارسيان، فراخ و گشاد، همراه با چين هاي فراوان بوده و ترکيبي مفصل تر داشته است.

دوران شاهنشاهي هخامنشيان که پس از مادها بر روي کار آمدند، آغاز شکفتن هنر و فرهنگ و شکوه تاريخ ايرانيان است. کشور گشاييها و قدرت و ثروت در اين روزگار باعث آن گرديد که ايرانيان به زندگاني بسيار مرفه و شکوهمند و پرتجمل دست يابند و جامه ها و پارچه ها و زيورهاي گرانبها و زيبا بر خود بپوشند.      

در اين روزگار که تيره ها و مردمان گوناگون شاهنشاهي ايران هريک به فراخور سرزمين خويش جامه هاي قومي خود را مي پوشيدند، پارسيان نيز همچون ديگران از پوشاک ويژه تيره پارسي که در ميان ديگر جامه ها کاملاً مشخص و شناخته شده است استفاده مي کردند، اما در ميان خود پارسيان طبقات مختلف از : لشگري و کشوري، مرد و زن، همه يکسان جامه مي پوشيدند و اگر جامه هاي آنان با هم فرقي داشت، تنها از ديده جنس و رنگ پارچه و آرايشهاي آن بود، بدينسان که در طبقات ثروتمند از پارچه هاي لطيف تر و گرانبهاتر و پر آرايشتر و در طبقات کم چيز از پارچه هاي ساده تر و کم بهاتر استفاده مي کردند.     

مردم پارس نيز همچون بسياري از مردمان روزگاران باستان، جامه هاي بلند و فراخ را مي پسنديدند و زنان و مردان پارسي چون از ديده شدن پوست و تن برهنه شان بسيار شرم داشتند و برخلاف يونانيان آن زمان، نمايش تن برهنه و بي پوشاک را کاري برخلاف شرم و آزرم و بس زشت و ناروا مي دانستند، کوشش داشتند، جامه اي بپوشند که بلند، فراخ و پرچين باشد تا گذشته از پوشيده بودن همه تن و بر، برجستگي هاي طبيعي اندامها نيز پيدا و نمايان نباشد

 

 

 

 

 

 

 

 

پارسيان از زن و مرد، گذشته از زير پوشهاي سفيد رنگ پنبه اي، قبايي فراخ و شنلي شکل با دامن چين دار و بلند مي پوشيدند که از ديده دوخت و شکل جالبش در ميان جامه هاي مردمان روزگاران باستان، مانندي بر آن نمي توان يافت.  

هر قباي پارسي از دو بخش که به هم دوخته مي شد، پديد مي آمد؛ بخش نخست بالاتنه جامه بود که تقريباً به شکل دايره بريده مي شد و نيمي از آن پشت و چين هاي زير آستين و نيمي ديگر پيش سينه را تشکيل مي داد.    

بخش دوم دامن قبا بود که در کمرگاه به بخش اول مي پيوست و بسيار پرچين و فراخ بود و در جلو پاها، چين هاي آويخته فراواني داشت تا هنگام راه رفتن مانع گام برداشتن نباشد. قباها از ديده دامن بر دو گونه بود "يک چينه" و " دو چينه".

 

 

 

 

 

 

 

 

بانوان و مردان پارسي کمربند چرمي بر کمر مي بستند و کفشهاي آنان نيز از چرم بود و بندهايي داشت که در روي پا از درون هم گذشته کفش را محکم مي کرد.      

در اين دوره کار بافندگي را بيشتر زنان انجام مي دادند و کار و مشغوليت بانوان ايراني، بافتن پارچه هاي گرانبها و سوزن کاري بود و حتي شهبانوها و شاهدخت ها نيز در دربار، بدين کار مي پرداختند.

پس از دوران بسيار کوتاه سلوکي که اندک تأثيري از فرهنگ يوناني يا فرهنگ آسياي صغير در فرهنگ و هنر ايران مشاهده مي گردد، دوران طولاني و برجسته اشکاني فرا مي رسد که مدت چهارصد و هفتاد سال شاهنشاهان اين سلسله استقلال و فرهنگ سرزمين ايران را در برابر بيگانگان نگه داشته، برگهاي زرين و افتخارآميزي بر تاريخ ايران افزودند. ولي جاي افسوس است که در دوره ساساني با انگيزه دشمني و اختلاف مذهبي که ميان خاندان اشکاني و ساسانيان وجود داشت، بسياري از آثار و مدارک تاريخي و هنري و مذهبي اين دوره درخشان در قلمرو حکومت ساسانيان نابود گرديده، از ميان رفت.      
آثار کشف شده نشان مي دهد که اشکانيان و پارتها، از حيث فرهنگ و مظاهر ديگر تمدن مردمي بسيار غني بوده، زندگاني آنان در شکوه و تجمل و زيبايي دوستي دست کمي از دوران هخامنشي و ساساني نداشته است و از جمله تظاهرات اين تجمل دوستي، وضع پوشاک پارتها و اشکانيان است که چه مرد و چه زن جامه هاي بسيار زيبا و برازنده و باشکوه مي پوشيده اند و با زيورهاي گرانبها و ظريف که جنبه هنري آنها بسيار قوي مي باشد خود را مي آراسته اند.       

 

 

 

 

جامه زنان ايراني در دوران اشکاني عبارت بوده است از: پيراهن آستين دار و بلند پرچين که دامن آن تا روي زمين کشيده مي شده است و کمربندي از روي آن در زير سينه مي بسته اند که اندکي از گشادي آن کاسته، چين هاي بيشتري ايجاد مي کرده است. از روي پيراهن بلند پيراهن ديگري مي پوشيدند که بلندي آن نسبت به پيراهن اول کمتر بوده و يقه اي باز و آستين داشت.
بستن سربندهاي گوناگون و استفاده از کلاه هاي مخروطي بلند و طبقه طبقه که تور يا چادري از بالاي آن آويخته مي شد بسيار معمول بود. بانوان پارچه اي را همچون شنل از روي دوشهاي خود مي آويختند و يا از آن مانند چادر استفاده مي کردند و گاه آن را به دور کمر مي بستند.

 

 

 

 

 

 

سربند زنان مانند سربند و شمله هاي زنان کرد و لر بسيار بزرگ بود. دور لچک و روي سربندها و کلاه ها را با نگين ها و سکه ها و آويزها و با علائم مذهبي همچون: هلال ماه و ستاره و پيکره و از اين گونه زيورها مي آراسته اند و گردن بندها و سينه ريزهاي فراوان و پر کار از گردن و سينه مي آويختند و النگو و گوشواره و انگشترهاي متعدد به خود مي بستند.  

تمدن و فرهنگ ملي ايران در دوره ساساني با برپاداشتن آيين ها و آداب و رسوم کهن ايراني دوباره تجديد حيات کرد و شيوه زندگاني مردم که پيشتر اندکي با رسوم بيگانگان درآميخته بود، کاملاً رنگ ايراني به خود گرفت. در اين دوران بسيار طولاني و مهم، وجود شاهنشاهان نيرومند و کشورگشا و پديد آمدن دربارهاي باشکوه و ثروتمند و روي کار آمدن طبقه دهگانان(فئودال) ايراني نژاد که در سرتاسر ايران زمين پراکنده بودند، زندگي پرتجمل و پرتفنني ايجاد کرد که اثرات تجملات در پوشاک مردان و زنان اين عهد که نمونه هايش بر روي آثار گوناگون بازمانده است به خوبي نمايان است.     
پوشاک زن ايراني در اين زمان از تنوع بيشتري برخوردار است و چون آثار و نمونه هاي نسبتاً فراواني از آن روزگار از کنده کاري روي فلز و موزائيک و نقش برجسته و تنديسه و پارچه براي ما بازمانده استاز اينرو با دقت و اطمينان بيشتري پوشاک و زيورهاي بانوان را پي گيري کرده مورد پژوهش قرار داد. 
گونه اي از جامه زنان اين عهد مانند دوران پيش، عبارتست از پيراهن بلند و فراخ با آستين هاي بلند و گاه کوتاه که با بستن بندي در زير سينه چين هاي فراواني ايجاد مي کرد. معمولاً بر انتهاي دامن اين پيراهن پارچه پُرچيني افزوده مي شد که آن را از پيراهن هاي ساده و بلند پارتي جدا مي ساخت. از روي پيراهن شالها يا روسري هايي بر دوش و روي بازوان خود مي انداختند که وقار و زيبايي بيشتري به پوشاک مي بخشيد و گاه از آن به صورت چادر نيز استفاده مي کردند. گاه از روي پيراهن بلند دامن مضاعفي با چين ها و زائده هاي شال مانند که به بالاي دامن دوخته شده بود مي پوشيدند و زائده ها را در خم بازوان خود مي انداختند تا دامن دوم را بالاتر از دامن پيراهن نگاه دارد. اينگونه دامن، پوشاک ويژه بانوان عهد ساساني است و از پارچه هاي نازک و بدن نما دوخته مي شد و از اينرو رنگ و نقش پارچه پيراهن از پشت آن نمايان بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گونه ديگر از پوشش بانوان پيراهني است با دامن چاک دار که بلندي آن تا ميانه ساق پا ميرسيده است و چاکها که حاشيه دوزي نيز مي شده دامن را در دور بدن به چندين ترک تقسيم مي کرده است . با اين دامن، شلواري که مانند شلوار مردانه است مي پوشيده اند و نمونه اينگونه پيراهن زنان را بر روي ظرفهاي سيمين ساساني ميتوان ديد.     

در دوره ساساني پارچه بافي پيشرفت بسيار کرده بود و انواع پارچه ها و بافته هاي ابريشمي و پشمي و کتاني و پنبه اي با طرح ها و نقش ها و رنگهاي زيبا در مناطق مختلف کشور بافته مي شد که خواهان بسيار داشت و حتي بسياري از کشورهاي آن زمان که خود در بافندگي سابقه اي داشتند در بافت پارچه هاي خود از طرح هاي پارچه هاي ساساني تقليد و اقتباس مي کردند.   

 


دوران صفوي
دوران صفوي در ايران پس از اسلام، از بسياري جهات و خصوصيات به دوران ساساني در ايران پيش از اسلام شباهت دارد، وحدت و مرکزيت يافتن سرزمين ايران در زمان اين سلسله و توجه به سنتها و آداب و رسوم و مذهب خاص ايراني و ظهور شاهان بزرگ و نيرومند، و آبادي و آباداني ايران زمين و تشکيل دربارهاي مجلل و پيشرفت رشتههاي گوناگون هنرهاي ايراني از ويژگيهاي اين دوران باشکوه است.   
در زمره اين پيشرفتها و تحولات، از جمله توجه خاصي نيز به طرز پوشاک و بافتن پارچههاي زربفت گرانبها و پديد آوردن و پوشيدن زيورهاي گوناگون ميشده است که همگي از ذوق و سليقه ايرانيان اين عهد حکايت ميکنند.   

از تاريخ آن زمان و از سفرنامه هايي که جهانگردان اروپايي درباره مردم و سرزمين ايران در عهد صفوي نوشتهاند و از نقاشيها و مينياتورها و نمونه لباسها و پارچهها و زيورهايي که از اين روزگار براي ما بازمانده و خوشبختانه مقدار آنها نيز فراوان است، چنين پيداست که زنان عهد صفوي، جامههاي بس گرانبها و فاخر ميپوشيدهاند و پوشاک رويي آنان مانند جامه مردان، اغلب يک تکه بود يعني بالاتنه آن از دامن جدا دوخته نميشد و جز در چند مورد، چندان تفاوتي با جامه مردان نداشت.        
قباي بانوان عهد صفوي در جلو از زير باز ميشد و بلندي آن تا مچ پا ميرسيد. آنان کمرشان را محکم نميبستند و آستينهاي قبايشان تنگ بود، آن چنان که به دست و بازو ميچسبيد و چينهاي فراوان و زيبايي در بالاي مچ دست ايجاد ميکرد.      

 


اغلب زنان کلاه کوچکي به شکل برج يا عرقچينهاي زيبايي به سر مينهادند و لچکها و دستارهاي سفيدي را به طرزي جالب به سر ميبستند. کلاهها و عرقچينها معمولاً به وسيله بندي در زير گلو نگهداري ميشد و هر کسي بسته به شأن و ثروت خود کلاه و دستار را با پرها و جواهر و زيورها و مرواريد ميآراست و بر زيبايي آن ميافزود.

برخي از بانوان از زير کلاه، توري يا چارقد ابريشميني را بر روي سر انداخته، دنباله و گوشههاي آن را در پشت سر رها ميکردند و گيسوان فراوان و پرپشت خود را بافته روي شانه ميريختند.  

 

 

 

 

 

 

 

 

شلوار بانوان همچون شلوار مردان از پارچههاي پنبهاي رنگين دوخته ميشد که به وسيله بند شلوار ابريشمين که از ليفه آن ميگذشت در دور کمر محکم ميشد و بلندي ساقههاي آن که اغلب از پارچههاي راه راه يا نقش(نوعي شماره دوزي) دوخته ميشد و داراي حاشيه زيبايي بود، تا مچ پا ميرسيد.    

زنان از روي قبا در کمر، اغلب کمربندهاي سيمين و زرين مرصع و گاه شالهاي ابريشم و ترمه ميبستند و شاهزاده خانمها معمولاً دو خنجر جواهرنشان از چپ و راست در لاي شال کمر خود ميگذاشتند که قبضههاي مرصع آنها از پر شال خودنمايي ميکرد. 

جوراب به معني امروزي در آن روزگار معمول نبود و فقط زمستانها يک گونه جوراب دوخته از پارچه پا ميکردند. اين گونه جورابها اغلب از پارچههاي زربفت با ساقههاي حاشيه دار کوتاه دوخته ميشد و دور ساق و نوک و روي پنجه پا با قلابدوزي و سيمدوزي آرايش مييافت. کفشها اغلب به شکل نعلين يا گاهي به تقليد از کفشهاي فرنگي به شکل "قونداره" بود که از ساغريهاي رنگين يا تيماج دوخته ميشد.         

بانوان هنگام بيرون رفتن از خانه، چادر بسيار بزرگ سفيد يا بنفش رنگي بر سر ميکردند و فقط جلو صورت باز ميماند.    
به طور کلي مردم اين دوران چه مرد و چه زن، علاقه فراواني به جامههاي رنگارنگ و گلدار و زربفت و ابريشمين نشان ميدادند و شال و کمر و دستار خود را حتماً از پارچههاي گلدار و زريهاي ظريف و گرانبها انتخاب ميکردند. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوران زنديه   
در دوران نادرشاه و جانشينان او تحول چشمگيري در پوشاک بانوان ايران پيش نيامد جز آنکه به علل اجتماعي از تجملات و تفننهايي که در دوران قبل در امر پوشاک وجود داشت کاسته شد و جامه ها به سادگي گراييد.        

در دوران زنديه پوشاک بانوان ايراني گرچه در جلال و شکوه به پاي دوران صفوي نميرسيد ولي آثار ظرافت به خوبي در آن نمايان بود.      

از خصوصيات جامههاي اين دوره، کوتاه شدن دامن پيراهنها و قباها و در نتيجه نمايان شدن ساقهاي شلوار و پوشيدن پيراهن بدننما و رواج نوعي از خالق سنبوسه دار و کليجه آستين کوتاه بود.    
پارچه پيراهنها اغلب از نخ و ابريشم ظريف انتخاب ميشد و برخلاف پيراهن زيرين مردان که يقهاش از پهلوي گردن باز و بسته ميشد، چاک پيراهن از جلو و وسط باز ميشد و در زير گلو با بند يا دگمه کوچکي، بسته مي شد.       

شلوار بانوان چه گشاد و چه تنگ از پارچههاي راه راه و به طور مورب دوخته ميشد و لبه يا حاشيه دهانه آن را از پارچههاي به رنگهاي مختلف انتخاب ميکردند.      

 

 

 

 

 

 

 

 


 

دوران قاجار

در عصر قاجار، شیوه‌ی پپوشش زنان در محیط خانه و بیرون از آن، متفاوت بود. نوع پوشش آنان را در درون خانه از لحاظ تاریخی می‌توان به سه دوره تقسیم کرد:

دوره‌ی اول، از ابتدای دوران قاجار تا مسافرت «ناصرالدین‌شاه» به فرنگ لباس زنان را در دوره‌ی اول، پیراهن کوتاه بدون یقه‌ای تشکیل می‌داد که جلوی آن باز و دکمه‌های زرین و مروارید نشان زینت‌بخش آن بود.نزد خانواده‌هایی که از ثروت کافی برخوردار بودند، این دکمه‌ها از طلا و مرواریدبود. نوع پارچه‌ها ابریشمی بود که گاه چندین رشته مرواریدبه دور یقه دوخته می‌شد..

معمولاً پیراهن‌ها را  شلواری گشاد، مانند شلوار مردان و نیم‌تنه‌ای کوتاه به نام« ارخالق »تکمیل می‌کرد. بر روی آن «چاپکین» می‌پوشیدند که عبارت بود از پیراهن بدون یقه‌ای که جلوی آن باز بود و در زیر کمر، از چپ به راست دکمه می‌خورد. پوشش سر را نیز پارچه‌ای به شکل سه‌گوش تشکیل می‌داد که به آن «چارقد» می‌گفتند و از انواع آن می‌توان به دو نمونه‌ی چارقد «قالبی» و «آفتاب‌گردانی» اشاره کرد.

دوره‌ی دوم، از مسافرت «ناصرالدین‌شاه» تا پایان عصر ناصری و ابتدای دوره‌ی مظفّری مسافرت ناصرالدین شاه به فرنگ و روسیه و دیدن بالرینها« یپترزبورگ»  که شلوار بافته‌ی چسبان و نازکی به پا می‌کردند و دامن های بسیار کوتاهی به اندازه یک وجب روی آن می‌پوشیدند، شاه را بر آن داشت که زن‌های حرم خود را به پوشیدن این نوع لباس تشویق کند.ا و  زنان حرمسرا را واداشت تا چاقچورها (شلوار بلند چین دار مخصوص زنان) را کنار گذارند، شلیته هاى کوتاه بپوشند و سر و موى خود را نیز با روسرى هاى سفید ساده بپوشانند. سلیقه  شاه اندک و آرام از درون حرمسرا به بیرون سرایت کرد و بسیارى از زنان و دختران خواص نیز به آن گراییدند اما این خواست در میان مردم عادی و به دلیل فضای مذهبی حاکم بر جامعه، جای خود را پیدا نکرد.

مسافرت ناصرالدین شاه به فرنگ و روسیه و دیدن بالرینها« یپترزبورگ»  که شلوار بافته‌ی چسبان و نازکی به پا می‌کردند و دامن های بسیار کوتاهی به اندازه یک وجب روی آن می‌پوشیدند، شاه را بر آن داشت که زن‌های حرم خود را به پوشیدن این نوع لباس تشویق کند.ا و  زنان حرمسرا را واداشت تا چاقچورها (شلوار بلند چین دار مخصوص زنان) را کنار گذارند .

دوره‌ی سوم، از ابتدای دوره‌ی مظفری تا پایان دوره‌ی قاجار در این دوره، کت و دامن و لباس به شیوه‌ی فرنگی به‌ویژه در میان زنان طبقه‌ی مرفه افزایش یافت. خانواده‌های وابسته به دربار از این نوع پوشش استفاده می‌کردند و زنان روشنفکری چون« قرة‌العین» نیز بدون حجاب در جمع ظاهر می‌شدند.

زنان قاجار-لباس

لباس بیرونی خانم‌ها، چادر یک‌شکل و همانندی بود که سر تا پای زنان را کاملاً می‌پوشاند و معمولاً از پارچه‌های ابریشمی، پشمی، تافته و اطلس بود که به رنگهای سیاه، آبی پررنگ و آبی نیلی تهیه می‌شد. عموم زنان دیگراز پارچه های نخی راه راه یا گلدار استفاده می‌کردند که با دو شیوه‌ی دوخت از هم شناخته‌ می‌شدند.

بر روی این چادرها روبندی به‌منظور پوشاندن چهره استفاده می‌شد که پارچه‌های چهارگوش و یا مستطیل شکل بود و قسمت پوشش چشم‌ها را توردوزی کرده بودند. این روبنده توسط قلاب‌هایی به پشت سر بسته می‌شد. چگونگی شکل و نوع این قلاب‌ها مشخص‌کننده‌ی طبقه‌ی اجتماعی فرد بود. و بالاخره قسمت بعدی این پوشش را چکمه‌ای به نام «چاقچور» تشکیل می‌داد. در اواخر دوره‌ی قاجار، نوعی روبنده به نام «پیچه» متداول شد که کوچک و مربع شکل بود و از موی دم اسب تهیه می‌شد.

اما لباس زنان ایلیاتی و روستایی که اکثر آنها در کارهای اقتصادی خانواده سهمی داشتند، به‌مراتب شکل راحت‌تر و آزادتری داشت. بیشتر آنها از همین لباس‌های محلی امروزه استفاده می‌کردند. روح حاکم بر زندگی مردم در دوره‌ی قاجار، روح مذهبی بود و آموزش و تربیت کودکان نیز بر همین اساس قرار داشت.

پولاک" می نویسد: در داخل خانه آرایش زنان غلیظ تر و پوشش آنها سبک تر و کمتر است. در خانه زن معمولاً سر خود را با پارچه یا شالی می پوشاند که گوشه های آن از پشت آویزان است و پیراهن، عبارت از پارچه ای نازک و ابریشمی به رنگ صورتی یا آبی که گلدوزی شده با حاشیه های طلایی می باشد.

لباس زنان در دوره اولیه قاجار بر گرفته از فرهنگ و عقاید ایرانی بود زیرا که در آن دوران هیچ کشور بیگانه ای تأثیر چندانی بر پوشش زنان نداشت و همچنین تعصب شاهان نسبت به وطن بیشتر بود .


منابع : 1- پوشاک زنان در دوره ی قاجار  _ افشین آرامی شهرضا 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تغییر کد امنیتی